نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند
نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند

بازار پر حرفی

بازار پرحرفی
وقتی نوشته ها و دل نوشته هایم  را برای افراد خانواده و دوست و آشنا می خوانم در چهره های نود درصد شان احساس گوش دادن اجباری را حس می کنم دو نفر از ده درصد که با آنها خیلی راحت هستم و به نوشته هایی که برایشان می خوانم کاملا گوش می دهند و چهره شان آرام و با نشاط نشان می دهد سوال کردم می توانید از این دو خطی که برایتان خواندم برداشتتان را بگویید؟
هر دو لبخند زدند یکی گفت فکر می کنم در مورد روانشناسی بود و عزیز دومی گفت نه بابا در مورد یک حدیث بود
و مطلب من مربوط به خاطرات کودکی ام بود
تصمیم گرفتم قلمم را غلاف کنم و چیزی ننویسم دوستی  با خبر شد و گفت تصمیم ارزشمندی گرفته ای دوست من غلاف کن اما قلم ات را نه فقط زبانت را غلاف کن در این بازار
  پرحرفی مشتری حرف نداریم خودت را خسته نکن  بنویس
و به شنوندگان هم حق بده چرا که حرف اول و آخرش معلوم نیست ولی نوشته معلوم است
مشتری کلمه ای و جمله ای و یک خطی و .... پیدا می شود حداقل یک نگاهی دشت می کنی

یوسف غفاروند شنبه 96/10/30

دیگ های جوشان

دیگ های جوشان
وقتی از دکتر مشاوره می گرفتم برای آرامش درون و ثبات شخصیت کفتند شخصیت از اجزای متفاوت تشکیل شده که از موقع به وجود آمدن در هویت شخص ساختار بندی شده اند و هیچ کدام را نمیشه حذف کرد مانند دیگ های جوشان روی آتش هستند و ما فقط می توانیم با استفاده از عقل و خرد و تجربیات و کسب آگاهی های بیشتر علمی آتش زیر دیگ ها را کنترل کنیم که سرریز نشوند و ما از این کار دو نتیجه می گیریم اول ثبات بخشیدن به شخصیت مان و دوم رسیدن به هدف زیبای آرامش درون و این موفقیت ها تنها با در اعتدال نگه داشتن آتش زیر دیگ های جوشان ارکان زندگی میسر می شود که مواظب باشیم نه از جوش بیافتد و نه سرریز شود و به نظرم این همان تفسیر دیگری از دانایی در مقابل  جاهل بودن است که دیگ ها نه بر اثر زیادی آتش سرریز شوند که این همان تند روی و افراط است و نه آتش زیرشان خاموش باشد که این هم کند روی و تفرط است

یوسف غفاروند دوشنبه 96/10/25

تنهایی

‏انسان متمدّن آن کسی است که در تنهایی احساس تنهایی نکند؛

مردم هیچ چیز به ما نمی‌دهند که ما خودمان از بدست آوردنش عاجز باشیم...!


8دی، سالروز تولد فروغ فرخزاد

سکوت و شنیدن

 چند نفر سر کلاس عارفی حاضر شدند، و آن عارف درس را آغاز کرد و لحظه ای بعد بلبلی روی درخت نشست و شروع کرد به آواز خواندن. عارف هیچ چیز نگفت و به صدای بلبل گوش داد و وقتی آواز خواندن بلبل تمام شد گفت درس امروز ما به پایان رسید. درس امروز ما سکوت و شنیدن بود.

منبع:http://raze4fasl.com
انتخاب از مطلب سکوت آگاهانه می تواند به تفکر زائد ما پایان دهد
96/10-16 یوسف غفاروند

راز بهتر زیستن

راز بهتر زیستن
در زمان های حدود شصت سال پیش زندگی شهری وقتی آقایی می خواست ازدواج کند مادرش می پرسید پسرم خانم خانه دار می خواهی یا شاغل؟
آقا پسر هم که معمولا یکی از اقوام و همسایه ها را در نظر داشت خانه دار یا شاغل سلیقه خود را به مادرش می گفت و ازدواج به راحتی و مبارکی سر می گرفت و یک زندگی جدیدی متولد می شد
با در صد خیلی بالا مورد انتخاب خانه دار می شد و تخصصش در پخت و پز  و دوخت و دوز و رفت و روب بود
ولی آن هایی که شاغل بودند معمولا از تحصیلات بیشتری بهره مند بودند بعد از فراغت از کار کمی کارهای خانه و بعد به مطالعه و ورزش و ... مشغول می شدند
وقت باز نشستگی جهت پر کردن ساعات زندگی و بهتر زیستن هر قشر در حول و محور تخصص خود برای خود برنامه ریزی می کرد
قشر سومی هم در این میان بود که هیچ گونه تخصصی نداشت و بعد از به دنیا آمدن بچه ها پخت و پز و دوخت و دوز و رفت و روب جورش را دخترهاش عهده دار بودند و عروس ها و مطاله و ورزش و .... را هم پسر ها زحمتش را می کشیدند
تا این جای کار زندگی شیرین بود و همه چی آروم مشکل از جایی شروع می شود که بخت این خانم از دنیا میره و بچه ها همه دختر و پسر ازدواج کرده و در گیر مشکلات زندگی خود می باشند
این خانم بیچاره نه از پخت و پز و دوخت دوز و رفت و روب بهره ای دارد و نه از مطالعه و ورزش و و کارهای هنری نصیبی
تنها می ماند و به غیر از ساعاتی که فرزندان به سراغش می آیند و یا مهمان می برند از عدم داشتن یک مشغولیتی که به وسیله آن برای بهتر زیستن چاره ای بیاندیشد  از تنها بودن و خود را بین زمین و آسمان معلق پنداشتن رنج می کشد و همیشه شاکی و ناراضی بوده و از علت اصلی که این وقایع را بر سرش آورده بی خبر می ماند و آن چیزی نیست جز تنبلی که از جوانی در وجودش نهادینه شده پس یکی از راز های بهتر زیستن این است که هر چه می توانیم در لحظه لحظه زندگی 
از تنبلی فاصله بگیریم
ان شاالله

ساعت سیزده جمعه 96/10/15 

یوسف غفاروند