نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند
نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند

سکوت آگاهانه

تا مرد خاموش است بر او خطری نیست زیرا سرنوشت او به زبانش بسته است


بیماری توقع و انتظارات

بیماری توقع و انتظارات
کفتم فلانی میرم مجلس ختم فامیلتان تو نمی آیی؟ 
گفت : نه بابا بذار گم شه !!!! گفتم باباجان چی شده برات؟!! فامیل  شماست و در مرداب غرق شده
گفت به خاطر اون نمیرم ! چون موقع غرق شدنش من اونجا بودم براش دست تکان دادم و بای بای می کردم عوض پاسخ بابای من دستش را به برگ ها و تکه چوب های روی آب می انداحت.
گفتم عزیز من اون داشت غرق می شد
گفت : چی می شد پاسخ بای بای منو بده بعد غرق بشه!!!!!!!!!!! از ناراحتی گلوم گرفت نتونستم کلمه ای بگویم

 96/10/6

یوسف غفاروند

محکومم اما بیگناه

محکومم اما بیگناه
زبان حال مادرم می باشد
از بدو تولد تا شصت سالگیم منزلم شخصی بود شور و حالی وصف نا پذیر بر زندگیم حاکم بود و درب خانه مان همیشه بر خلاف فرهنگ دوست نداشتنی حالا باز بود و اهل همسایه تابستان در حیاط و زمسنان در دور بخاری می گفتیم و می خندیدیم و درد دل می کردیم روز های با صفایی را طی می کردیم
قبلا ها از اون هم فرحبخش تر بود نه رادیو بود و نه تلویزیون دوستان و ارحام دور هم جمع می شدند تابستان زیر درختان حیاط  و زمستان دور کرسی جمع می شدیم و   در کنار صحبت های شیرین و خنده قصه گوش می دادیم  و با یک استکان چایی انگار دنیا مال ما بود تنها چیزی که اصلا به فکرمان نمی رسید موت قبل از موت بود بیگانه بودن آشنابود
بسته بودن درها و سکوت مطلق خانه ها کم رنگ و بی رنگ شدن رابطه ها بود.

 96/10/4

یوسف غفاروند

دوست دارم

دوست دارم
زیبایی را دوست دارم برگ زرد خزان
 طلوع آفتاب و نسیم صبحگاهی بهار
 و شب مهتاب و گل ها و درختان را 
دوست دارم
نغمه زیبای پرندگان موج دریا و جنگل
 و ساحل زیبا
 صلح و دوستی اشرف مخلوقات همه را 
دوست دارم

شنبه 96/10/2

یوسف غفاروند

بعضی ها اینجوری اند...

بعضی‌ها اینجوری‌اند؛ وقتی یک نیش می‌خورند،

 فکر می‌کنند اگر دیگران هم نیش بخورند

 درد آنها کمتر می‌شود


: غلامحسین ساعدی

@psychogram93