نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند
نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند

محکومم اما بیگناه

محکومم اما بیگناه
زبان حال مادرم می باشد
از بدو تولد تا شصت سالگیم منزلم شخصی بود شور و حالی وصف نا پذیر بر زندگیم حاکم بود و درب خانه مان همیشه بر خلاف فرهنگ دوست نداشتنی حالا باز بود و اهل همسایه تابستان در حیاط و زمسنان در دور بخاری می گفتیم و می خندیدیم و درد دل می کردیم روز های با صفایی را طی می کردیم
قبلا ها از اون هم فرحبخش تر بود نه رادیو بود و نه تلویزیون دوستان و ارحام دور هم جمع می شدند تابستان زیر درختان حیاط  و زمستان دور کرسی جمع می شدیم و   در کنار صحبت های شیرین و خنده قصه گوش می دادیم  و با یک استکان چایی انگار دنیا مال ما بود تنها چیزی که اصلا به فکرمان نمی رسید موت قبل از موت بود بیگانه بودن آشنابود
بسته بودن درها و سکوت مطلق خانه ها کم رنگ و بی رنگ شدن رابطه ها بود.

 96/10/4

یوسف غفاروند
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.