هوس کردم یک روح زیبا را نقاشی کنم
دست بکار شدم تا اونجایی که می تونستم
هر چیز را سر جای خود گذاشتم
و هر چیز اضافی را از رده خارج کردم
کتاب هایم را مرتب نموده
نگاهی به برنامه روزانه ام انداختم
دوش گرفتم و در برنامه تیک زدم
یک فنجان چای خوردم و رفتم در پارک
محل مان ده دقیقه پیاده روی کردم
به درختان نگاه می کردم به برگ هایشان انگار
آیینه ای بودند که خودم را می دیدم
از رقص شان لذت می بردم
روی یکی از صندلی ها نشستم
و حدود پنج دقیقه با نفس های آرام و عمیق فارغ از
هر گونه تفکر آرامش درون و لحظه های زیبایی
تجربه کردم
در بوم نقاشی ام اگر به اندازه کایناتجا بود
برای ترسیم روح زیبا کم می آوردم....
یوسف غفاروند