نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند
نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند

زیبایی چیست؟

 

کلمه‌ی زیبایی به معنای «حالت و کیفیت زیبا» بوده و عبارت است از «نظم و هماهنگی که همراه عظمت و پاکی، در شیئی وجود دارد و عقل و تخیل و تمایلات عالی انسان را تحریک کند و لذت و انبساط پدید آورد».

متن کامل در ادامه مطلب

 زیبایی چیست ؟

کلمه‌ی زیبایی به معنای «حالت و کیفیت زیبا» بوده و عبارت است از «نظم و هماهنگی که همراه عظمت و پاکی، در شیئی وجود دارد و عقل و تخیل و تمایلات عالی انسان را تحریک کند و لذت و انبساط پدید آورد».[1] در زبان انگلیسی، زیبا (beautiful) به معنای «مطبوع بودن یک چیز برای حواس ظاهری و یا عقل»[2] می‌باشد. در زبان فرانسوی زیباشناسی یا علم الجمال، به استتیک (esthetique) ترجمه شده که از واژه یونانی «aisthetikos» مشتق شده و به معنای حساسیت و استعداد دریافت به وسیله‌ی حواس است.[3] در حقیقت، علم زیبایی شناسی، ‌مطالعات فلسفی در حوزه زیباییبوده و تظاهرات گوناگون زیبایی و ماهیت هنر و قوانین تکاملی آن را مطالعه می‌نماید. و می توان آن را علم چگونگی آفرینش هنری دانست.

گفته شده که آموزش و پرورش یونان قدیم، زیباسازی را در شش ساحت پی می‌گرفت: «بدن»، «باورها و عقاید»، «احساسات و عواطف»، «نیازها و خواسته‌ها»، «گفتارها»، و «کردارها». [4]

در یک تقسیم بندی کلی می توان مفاهیم را به دو دسته تقسیم کرد:

1-    مفاهیم ذهنی( subjective conceptes) : که در عالم خارج ، دارای وجود و حقیقت عینی نیستند ، همچون مفاهیم روان شناسی و عاطفی مانند: ترس، یأس، امید، شادی و غم که هیچکدام در خارج از ذهن و روان انسان وجود ندارند.  

2-    مفاهیم عینی ( objective conceptes ) : که در عالم خارج دارای تحقق عینی می باشند و احساس ، نگرش و سلیقه‌های ما دخالتی در وجود آنها ندارند مانند دیوار، کتاب و دیگر اشیاء خارجی. [5]

و با توجه به تقسیم بندی فوق می توان گفت که دیدگاه دانشمندان نسبت به زیبایی در دو گروه دسته بندی می شود:

1- نظریه واقعی  و عینی بودن زیبایی :    

طبق این نظریه ، زیبایی، یک صفت عینی و واقعیت خارجی است . در این تعریف زیبایی در ردیف صفات عینی و خارجی مانند قد و رنگ چشم و پوست و امثال آن قرار می گیرد و همانگونه که اندازه قد و یا رنگ چهره یک فرد ربطی به بینندگان و قضاوت و ذهنیت های آنان ندارد زیبایی یا عدم زیبایی او نیز فارغ از نوع نگاه یا زاویه دید بینندگان وجود دارد. مثلا ارسطو زیبایی را ناشی از تناسب و هماهنگی و هدفداری اجزاء می داند. که با این تعریف هم پدیده های طبیعی  و هم  پدیده های ساخته دست بشر ( کارهای هنری) را می توان زیبا شمرد.

ارسطو معتقد است؛ آنچه که از تعادل و هماهنگی و دقیق بودن، برخوردار باشد زیباست. و گوستاو لوبون می گوید « اگر بعضی اجزاء یک صنعت با ساختمان روحی ما متناسب بود، حس خوشی و ابتهاج در ما پیدا می‌شود و در صورت عدم تناسب، حس منافرت. در حالت اول نام آن را زیبا می‌گذاریم و دومی را زشت خطاب می‌کنیم... زیبا عبارت است از چیزی که از دیدن آن محظوظ می‌شویم... زیبا آن است که اکثر افراد یک ملت در یک عصر معیّن از دیدن آن محظوظ می‌شوند[6]  

با همه اینها نمی توان چارچوب چندان دقیقی برای زیبایی ارائه نمود. گویی در ابتدای خلقت، در درون هر انسان یک ترازوی زیبایی سنج کار گذاشته شده که زیباییها را می شناسد و از آنها لذت می برد بدون آنکه بتواند بفهمد واحد اندازه گیری و معیار دقیق برای زشتی و زیبایی اشیاء چیست؟!

2- نظریه ذهنی بودن زیبایی:

  در این نظریه ، زیبایی ، واقعیتی ذهنی و ناشی از احساس و روحیات بیننده است. مثلا نیچه معتقد است؛ « زیبایی یک امر مطلقاً ذهنی است ، زیبایی یک شیی نیست بلکه فقط حالتی در درون ما است »[7] و هیوم در تعریف زیبایی می گوید:   « زیبایی کیفیتی در خود اشیاء نیست بلکه در ذهنی است که آن اشیاء را نظاره می کند»[8]

این گروه از متفکران نیز به طور کلی منکر وجود زیبایی در عالم خارج شده و زیبایی را یک امر ذهنی و زاییده‌ی خیال انسان‌ها دانسته و مثلاً می‌گویند: «...در صحرا زیبایی وجود ندارد؛ زیبایی در روح عرب است؛ نه در دورنماهای سرد و بی حفاظ «فنلاند »، این فنلاندی است که آن را تصور کرده و به سرزمین خشن و عاری از لطف خویش بخشیده است.»[9]

مشابه این معنا را در ادبیات داستانی و باستانی خودمان، درباره‌ی زیبایی لیلی و عشق جنون آمیز مجنون به او می توان یافت؛ آنجا که زیبایی لیلی را ناشی از زاویه‌ی دید مجنون دانسته و به مجنون خرده می‌گیرند که:

بـه مجنـون گفت روزی عیبـجـویـی       کــه پیدا کـن بـه از لیــلی نکـویــی

که لیلی گر چه در چشم تو حور است      به هر عضوی از اعضایش قصور است

ز گفت عیبـجـو مجنـون بــر آشـفت       در آن آشفتگـی خنـدان شـد و گفت

"کـه گـر بــر دیــدة مجنـون نشینـی       بــه غیــر از حُسـن از لیــلی نبینـی"

تـو مـو می‌بینـی و من پیـچش مـو        تـــو ابــرو مـن اشارت هــای ابــرو

و به تعبیر مولانا: 

گفت لیلی را خلیفه، کان تویی          کـز تـو مجنون، شد پریشان و غـوی

از دگر خوبان، تو افزون نیستی          گفت خاموش، چون تو مجنون نیستی[10]

زیبایی، واقعیت یا خیال؟

اما فراموش نکنید که تنها پاره‌ای از زیبایی‌ها وابسته به زاویه‌ی دید بیننده و پس زمینه‌ی فکری او است. آری اگر بر دیده‌ی مجنون نشینی، به غیر از حسن از لیلی نبینی هر چند در عالم واقع، لیلی بسیار زشت و نازیبا باشد. اما این بدان معنا نیست که همه زیباییهای عالم مربوط به نوع نگاه و رنگ عینک ما باشد.

از دیدگاه اسلام، جمال و زیبایی، یک پدیده عینی و واقعیت خارجی است و مستقل از عواطف ذهنی ما، در خارج وجود دارد. هر چند برای شناخت و لذت بردن از آنها نیاز به قدرت درک است. ولی باید بین قدرت درک زیبایی و اصل وجود زیبایی تفاوت قائل شد. زیباترین تابلوهای نقاشی را در مقابل کودکی بگذارید؛ از آن هیچ لذتی نمی‌برد زیرا بلوغ لازم برای درک زیبایی آن را ندارد؛ اما همین کودک، سال‌ها بعد که رشد و تکامل یافت، با دیدن همان تابلو، مات و مبهوت می‌گردد! یعنی زیبایی و جمال، از ابتدا در آن تابلو وجود داشت و هرگز زاییده‌ی ذهن بیننده نبوده و نیست اما بیننده در دوره ی کودکی، ابتدا بلوغ لازم و قدرت ادراک آن جمال را نداشت.

همچنین، علاوه بر نابینایی، کج بینی، انحراف دیگری است که در آیات و روایات نیز، به آن اشاره شده است."حُبُ الشَی یُعمی‌وَ یُصِم". هرچه به دل فرود آید در دیده نکو نماید.[11] 

کسـی بـه دیدة انکـار اگـر نگاه کنـد       نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی

و گر به چشم ارادت نگه کنی در دیو       فرشته ایت بنماید به چشم، کروبـی[12]

پس در برخی موارد، زیبایی و زشتی یک شیء، خیالی و زاییده‌ی ذهن بیننده‌ است و در بسیاری موارد زشتی و زیبایی اشیاء یک حقیقت خارجی و وجود مستقل است. 

این حقیقت دان نــه حقنـد این همـه         نـی بـه بـاطل گمـرهـاننـد این رمــه
زانکـه بـی حـق، بـاطلی نایـد پـدیـد       قلب را ابلــه، بــه بــوی زر خـریـد
گــر نبـودی در جهــان قلبــی روان        قلبهـــا را خـرج کـردن کــی تــوان
تــا نباشـد راست کــی باشـد دروغ     آن دروغ از راست می‌گیـرد فــروغ
بــر امیـد راست کـج را می‌خـرنـد     زهــر در قنـدی رود آنگـه خـورنــد
گـــر نباشـد گنـدم محبــوب نـوش      چــه بـرد گنـدم نمــای جـوفـروش
پس مگــو این جملـه دینهــا بـاطلند       بــاطلان بــر بـوی حـق دام دلنـــد
پس مگـو جمله خیالست و ضـلال               بــی حقیقت نیست در عالـم، خیــالآنکه گوید جمله حقست، احمقی است       وآنکه گوید جمله باطل، او شقی است[13]

منبع :دانشگاه علوم پزشکی مشهد (زیبایی چیست )