نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند
نگاره های  raz

نگاره های raz

دلها تنها با توجه مدام به ذکر و یاد خداوند آرامش می یابند

چگونه انگیزه را ایجاد و آن را حفظ کنیم؟

چگونه انگیزه را ایجاد و آن را حفظ کنیم؟

دانشجوآنلاین: اگر قصد دارید با یک انگیزه‌ی قوی مطالعه دروس آزمون ارشد را شروع کنید و تا روز آزمون، پرانرژی باشید. این مطلب را از دست ندهید... 

دکتر محمد محرابیون، استاد دانشگاه و مشاور آزمون‌های کارشناسی ارشد در این مطلب به مفهوم انگیزه، سپس فرایند ایجاد انگیزه و در نهایت حفظ انگیزه می پردازد.

ایجاد انگیزه موضوع مهمی است و می تواند به فرایند مطالعاتی و تحصیلی شما جهت داده و حرکت شما را سریع تر کند. اما مطمئنا مهم تر از ایجاد انگیزه، حفظ انگیزه است. یعنی یکی از مشکلاتی که معمولا دانشجویان در حین مطالعاتشون مخصوصا برای آزمون های تحصیلات تکمیلی دارند این است که انگیزه ایجاد می شود و حفظ انگیزه به مراتب سخت تر از ایجاد انگیزه است.

بحث این هفته را به دو قسمت تقسیم می کنیم. در قسمت اول به مفهوم و فرایند انگیزه می پردازیم؛ این که انگیزه چه طور ایجاد می شود و در گام بعد به راه هایی برای حفظ انگیزه می پردازیم.

  

 

1. مفهوم انگیزه

برای انگیزه تعاریف متعددی وجود دارد. تعریفی آکادمیکی که در مورد انگیزه وجود دارد این است که انگیزه یک نوع نیرو است. این نیرو یک نوع نیروی ذهنی است و این باعث می شود افراد به گونه خاصی رفتار کنند. یعنی باعث می شود رفتار فرد A  با رفتار فرد B متفاوت باشد. پس باید این را ابتدا در نظر بگیریم که انگیزه یک موضوع ذهنی است. یعنی چیزی عینی نیست که شما بتوانید به راحتی به دست بیاورید یا قابل کپی برداری باشد. انگیزه ذهنی است و در هر فرد نسبت به دیگری متفاوت است. پس ادعاهایی مبنی بر این که ما می توانیم به شما انگیزه بدهیم یا انگیزه خودمان را به شما تلقین کنیم اشتباه است!

افرادی که به شما انگیزه می دهند، در واقع توانسته اند انگیزه شما را زیادتر کنند، نه این که در شما ایجاد انگیزه کنند. ایجاد انگیزه یک چیز کاملا فردی، کاملا ذهنی و ذاتی است و اکتسابی نیست.

 

انگیزه چه طور به وجود می آید؟

انگیزه معمولا بر اساس یک نیاز که ارضا نشده، ایجاد می شود. به عبارت دیگر، افراد معمولا در برهه های مختلفی از زندگی شان دچار نیازهای متفاوتی می شوند که این نیاز ها در ابتدا ارضا نشده هستند. این نیاز ارضا نشده معولا در افراد ایجاد تنش یا به سخن بهتر یک نوع دغدغه ذهنی ایجاد می کند. فرد برای این که بتواند از این دغدغه ذهنی رهایی پیدا کرده و یا تنش آن را کم تر کند، در خود ایجاد انگیزه می کند. انگیزه یک نیروی محرک در فرد ایجاد می کند و این نیروی محرک باعث می شود که فرد به رفتاری دست زده و کاری را انجام دهد.

پس همان طور که می دانید عامل به وجود آمدن انگیزه یک نیاز است، نیازی که ارضا نشده و افراد مختلف نیز طبیعتا نیازهای متفاوت، سطوح مختلف نیازها و درجات مختلفی از ارضا نشدگیِ نیازهای‌شان دارند.

به همین دلیل ما موقعی که شما برای تحصیلات تکمیلی مطالعه کردن را شروع می کنید و در مسیر مطالعه تحصیلات تکمیلی هستید، ابتدا باید ببینید این نیازی که شما را به سمت آزمون های تحصیلات تکمیلی سوق داده چه نوع نیازی است؟

آیا این نیاز یک نیاز ارضا نشده است؟ یا نیازی است که شما اصلا به وجود آن اطمینان ندارید و فکر می کنید آن فرایند جمعیتی که یک سری افراد برای ادامه تحصیلات تکمیلی اقدام کرده و نتیجه گرفته اند، من هم باید به این سمت بروم؟ این دلیل، دلیل درستی نیست. شما باید دقت کنید و بررسی کنید ببینید آن نیاز ارضا نشده ای که باعث شده است شما به سمت مطالعه باری کنکور ارشد بروید چیست؟

افراد مختلف انگیزه های متفاوتی دارند. برای یکی می تواند خشم فروخفته ای باشد از شکست هایی که در زندگی اش دارد و بخواهد در آزمون تحصیلات تکمیلی این شکست ها را جبران کند. و دوباره خودش را مطرح کند. برای فردی دیگر می توانید این بحث باشد که در محیط کار احساس ضعف می کند. احساس می کند که همکارانش در شرایط شغلی بهتری ـ به واسطه تحصیلات تکمیلی ـ قرار گرفته اند و این فرد احساس می کند این احساس باید به نحو دیگری ارضا شود. ممکن است برای فرد دیگری این نیاز برای این باشد که از یک نواختی زندگی اش خارج شود. یعنی حس می کند فرایندی که زندگی اش دارد یک فرایند یکنواخت است و نیاز به یک تکان و تغییر دارد و فرد فکر می کند می تواند از طریق آزمون های تحصیلات تکمیلی و تحصیل در یک مقطع بالاتر این یکنواختی را از بین ببرد.

حتما و حتما به شما تاکید می کنم که ببینید این نیاز ارضا نشده برای شما چه چیزی است؟ دلیل آن را پیدا کنید. خیلی وقت ها بچه می گویند انگیزه ندارم و با این که سعی می کنم در خودم احساس انگیزه کنم نمی توانم به صورت مناسبی مطالعه کنم و بازدهی کافی ندارم. علت این است که آن نیاز ارضا نشده را  برای خودشان مشخص نکردند. آن نیاز ارضا نشده باید نیازی باشد که شما به خاطر آن حاضر باشید شش هفت ماه زندگی تان را تغییر دهید، از تفریحات تان بزنید و روند زندگی تان را تغییر دهید.

نکته مهمی که باید در نظر داشته باشید این است که این نیاز ارضا نشده فردی است و کسی نمی تواند آن را به شما القا کند. یعنی اگر فکر می کنید که انگیزه شما اکتسابی از نظرات جامعه و افراد پیرامون شماست، مطمئن باشید آن انگیزه نیست، یک نوع فشار است. نوعی فشار که طبیعتا ایجاد انگیزه نمی کند. پس حتما توصیه من به شما دوستان عزیز این است که قبل از این که انگیزه را برای خودتان تعریف کنید و فکر کنید که این شرایطی که شما در آن قرار دارد، شرایطی است که در شما ایجاد انگیزه می کند، حتما آن نیاز ارضا نشده را برای خودتان مشخص کنید. آن نیاز ارضا نشده فردی و ذهنی است و کسی نمی تواند آن را به شما دیکته یا تحمیل کند.

 

بعد از اینکه این نیاز ارضا نشده در شما ایجاد می شود، همین طور که گفتم یک تنش ایجاد می کند و این تنش است که شما را به سمت آن رفتار سوق می دهد. پس توصیه من به شما باز هم این این است که بیایید آن تنش و نیاز ارضا نشده را شناسایی کنید و بر مبنای فرایند انگیزه در خودتان ایجاد انگیزه کنید.

بعد از این که انگیزه را در خودتان ایجاد کردید که حالا من این انگیزه را دارم، حتما آن لحظاتی را که در آن قرار دارید را به کاغذ انتقال دهید. یعنی جمله ای را داشته باشید که بیانگر آن حالات روحی شما باشد و آن را همیشه به همراه داشته باشید. این باعث می شود که این انگیزه که در شما ایجاد شده، پایدار بماند.

 

2. حفظ انگیزه

موردی دومی که به آن می پردازیم و به نظر من اهمیت بیتشری نسبت به ایجاد انگیزه دارد، حفظ انگیزه است. درصد زیادی از افرادی که ایجاد انگیزه در آن ها اتفاق می افتد، نمی توانند آن را حفط کنند و به اصطلاح در ادامه مطالعه می بُرند.

اولین عاملی که در حفظ انگیزه مهم است، همین طور که گفتم نیازهای ارضا نشده است. یعنی اگر شما نیازهای ارضا نشده‌تان را به درستی شناسایی کنید، عوامل به وجود آورنده و آن تنش و دغدغه ذهنی را درست شناسایی کنید، طبیعتا انگیزه شما و حفظ آن طولانی مدت تر خواهد شد.

 

مورد دوم پاداش و اهداف کوتاه مدت است. یکی از عواملی که می تواند انگیزه را از بین ببرد، انتظاراتی است که ما در طی بلند مدت از خودمان داریم و چون که نمی توانیم نتیجه آن را ببینیم، به مرور زمان یک حالت فرسایشی پیدا کرده و موجب کاهش انگیزه می شود. به عبارت دیگر انسان ها همیشه دوست دارند نتیجه کاری را که انجام می دهند ببینند؛ این نتیجه، ناخوداگاه در فرد ایجاد یک پاداش می کند. دقت داشته باشید پاداش هایی که منجر به انگیزه می شود و یا پاداش هایی که انگیزه را در واقع ترفیع، بهبود و ثابت نگه می دارد، می تواند پاداش های مادی یا ذهنی باشند.

اما پاداش های ذهنی به مراتب از پاداش های مادی اهمیت، تاثیرگذاری و ثبات شان بیشتر است. موقعی که انسان نتیجه کاری را که انجام می دهد را می بیند ناخوداگاه در خود احساس موفقیت می کند. یعنی من توانستم یک گام به جلو بروم و یک گام به هدفم نزدیک تر بشوم.

این باعث می شود که از لحاظ روحی شما شارژ شوید. این نه‌تنها از انگیزه شما کم نمی کند، بلکه انگیزه شما را بیشتر می کند. چه چیزی در واقع می تواند شما را در دیدن نتیجه کارتان کمک کند؟ پاداش ها و اهداف کوتاه مدت!

من همیشه این مثال می زنم. شما باید سعی کنید هفته به هفته پیشرفت های تان را ببینید. به عنوان مثال در کلاس های زبان بررسی کنید در این هفته چند کلمه جدید یاد گرفته اید. همین عدد کلمات جدید  می تواند به شما در ایجاد انگیزه کمک کند. یعنی من توانسته ام نسبت به هفته قبلم پیشرفت داشته باشم و به یک عدد بیشتر برسم، پس توانسته ام نتیجه کارم را ببینم. این خودش شما را شارژ کرده و انگیزه‍‌تان را افزایش می دهد. مشکلی که این وسط وجود دارد این است که معمولا افراد برای خودشان پاداش و اهداف بلندمدت تعریف می کنند که این درست نیست. شما همیشه سعی کنید مثلا بگویید تا آخر هفته من چه چیزهایی باید به دست بیاورم و چه الزاماتی مثلا باید رعایت کنم تا آخر هفته که اگر رعایت کنم، توانسته ام به هدفم برسم.

داشتن یک برنامه هفتگی انعطاف پذیر و نه یک برنامه دیکته شده و نه برنامه ای که فردی غیر از شما به شما داده، در موفقیت شما می تواند تاثیر بگذارد. پس بهتر است پاداش ها و اهداف کوتاه مدت را همراه باید یک برنامه انعطاف پذیر ضمیمه کنید و در هفته اجرا کنید.

جعبه لایتنر که یکی از ابزارهای آموزشی به شمار می رود در زمینه حفظ مطالب کوتاه، اساسش بر مبنای همین پاداش ها کوتاه مدت است. یعنی شما موقعی که از یک خانه به خانه دیگر در جعبه لایتنر جلو می روید، ناخودگاه به ذهن تان ایجاد پیشرفت را القا کرده اید، یک پاداش به ذهن تان داده اید و این می تواند شما را شارژ کند.

 

3. گروه‌های مرجع

گروه های مرجع افرادی هستند که انسان ها سعی می کنند به آن ها برسند. این گروه مرجع می تواند یک انسان مذهبی، یک هنرمند و یا یک چهره علمی باشد. انسان ها ناخوداگاه در دل شان علاقه دارند خود را به یک چهره نزدیک کرده و یا وی را پیشوای خود قرار دهند. توصیه من به شما این است که شما برای خودتان گروه مرجع تعریف کنید. یعنی بگویید دوست دارید جای چه کسی قرار بگیرید. بعد این را تصور کرده و بگویید شما هم می توانید در این وضعیت و حتی وضعیت های بهتر از آن قرار بگیرید. ذهنیت های شما می تواند به شدت بر رفتارها و عینیت های شما تاثیر بگذارد. پس بیایید در ذهن تان مرور کنید گروه های مرجعی که دوست دارید مثل آن ها باشید چه ویژگی هایی دارند. چه چیزی دارد که شما دوست دارید به آن برسید و آن را تصور کنید؛ شرایطی که آن فرد در آن قرار دارد، شرایط زندگی‌ای که آن فرد دارد و او چه مسیری را رفته است. سعی کنید خودتان را به او نزدیک کنید. از همه مهمتر این که او در زندگی اش دچار چه شکست هایی شده است. آیا آن فردی که مرجع من و ایدآل من است در زندگی اش دچار مشکل نشده است؟ آیا او توانسته انگیزه اش را حفظ کند یا انگیزه اش را از دست داده است؟ چه طور توانسته انگیزه اش را حفظ کند؟ مطالعه کنید و سعی کنید خودتان را به او نزدیک کنید. سعی کنید همیشه در ذهن تان شخصیت پردازی کنید. سعی کنید به مرور زمان خود را جای این شخص قرار دهید.

 

4. خودتان را تنها با خودتان مقایسه کنید

یکی از مشکلاتی که بچه ها در هنگام درس خواندن، مخصوصا در نتایج آزمون های آزمایشی دارند، این است که اگر نتیجه باب میل‌شان نبود و یا با نفرات برتر خیلی فاصله داشتند، ناخوداگاه خود را یک شکست خورده می بینند و انگیزه شان به شدت کاهش پیدا می کند. این افراد معمولا مسیر مطالعاتی شان دچار نواسانات زیادی شده و ممکن است حتی درس خواندن را کنار بگذارند.

توصیه همیشگی من به این دسته از دوستان این است که خودتان را با خودتان مقایسه کنید. موقعی که خودتان را با خودتان مقایسه می کنید پیشرفت های که داشته اید بیشتر به چشم می آیند و شکست های شما کمرنگ تر می شود. من نمی خواهم به شما بگویم که شکست های خود را فراموش کنید، خیر. شکست های شما همان قدر مهم است که پیروزی های شما مهم است.

اما اینکه ما بخواهیم پیروزی ها و پیشرفت های خودمان را در سایه شکست ها گم کنیم، اشتباه است. توصیه من به شما این است که خودتان را با خودتان مقایسه کنید. یعنی یک ماه قبل من در چه شرایطی قرار داشتم، در درسی ـ به عنوان مثال تحقیق در عملیات ـ در چه شرایطی بودم، الان در چه شرایطی هستم. آیا پیشرفتی حاصل شده است؟ آیا برنامه مطالعاتی من توانسته پیشرفت کند؟ توانسته وضعیت من را تکان داده و بهتر کند؟ طبیعتا موقعی که خودتان را با خودتان مقایسه می کنید همان قدر پیروزی های شما به چشم می آید که شکست ها به چشم می آید. شما با پیشرفت هایی که داشته اید انگیزه تان را ایجاد کنید، انگیزه تان را حفظ کنید و با بررسی نقاط شکست بیایید این نقاط ضعفی که داشته اید و آن مواردی که باعث شده شما دچار شکست بشوید یا نتیجه دل‌خواه و مطلوب تان را نگیرید شناسایی و حذف کنید.

 

5. اسیر شبکه های اجتماعی نشوید

مورد پنجم که یکی از آفت های اطلاعاتی عصر جدید به شمار می رود، بحث شبکه های اجتماعی است. منظور از شبکه های اجتماعی چیست؟ در این جا وارد بحث آکادمیک شبکه های اجتماعی نمی شویم.

افرادی هستند که شما ارتباط تان از طریق تلفن نیست و این ارتباط می تواند از طریق ایمیل، وبلاگ و موارد دیگری باشد. شبکه های اجتماعی باعث می شوند که طیف دوستان شما به مراتب نسبت به گذشته افزایش پیدا کند و این افزایش طیف دوستان شما در ادامه باعث می شود که اطلاعاتی که از دوستان تان می گیرید، به مراتب بیشتر از گذشته شود. یعنی اگر در ده سال گذشته فردی در شرایط شما قرار داشت، می توانست در طول روز از اطلاعات سه یا چهار نفر از دوستانش با خبر شود، الان از طریف موبایل، ایمیل، پیام کوتاه و سایت های اینترنتی می تواند اطلاعات بیشتر از 50 نفر از دوستانش را نیز ببیند.

جدای از تاثیرات مثبت این شبکه ها، این می تواند یک عامل منفی هم داشته باشد و آن هم این است که بسیاری از اطلاعاتی که شما از افراد می گیرید، لزوما اطلاعات درستی نیست یا اطلاعاتی هستند که شاید به صورت درست به شما منتقل نشده است. این باعث می شود که شما فکر کنید همه دوستان شما در شرایطی بهتر از شما قرار دارند و شما در شرایط بدتری قرار دارید. همه دارند، موفق می شوند و این شما هستید که مسیر اطلاعاتی تان درس نیست. این موضع می تواند انگیزه شما را کاهش دهد.

توصیه من به شما این است که حواس تان باشد لزوما اطلاعاتی که افراد به شما می دهند، اطلااتی درستی نیست. من نمی خواهم بگویم این ها دروغ می گویند، اصلا بحثم این نیست. ممکن است موقعی که مثلا من درسی را خیلی خوب خوانده ام، دیگر به بقیه درس ها اشاره نکنم و چون اشاره نمی کنم ناخوداگاه شما خیال می کنید این فرد در تمام درس ها خوب مطالعه داشته و نتایج خوبی هم گرفته است. در حالی که شما عدم تقارن اطلاعاتی دارید. یعنی لزوما به همه اطلاعاتی که آن فرد دارد آگاه نیستید و فقط بر مبنای یک دسته کوچکی از اطلاعات شما تصمیم می گیرید و این می تواند تاثیرات مخربی بر انگیزه های شما داشته باشد.

این شبکه ممکن است اطلاعات نادرستی را به شما برساند و یا این که شما نتوانید اطلاعات را به صورت صحیح دریافت کنید. به همین خاطر سعی کنید دامنه دوستان و کسایی که به شما مشاوره می‌دهند و یا اینکه رقبای شما محسوب می شوند را کم کنید. چون چنین چیزی علاوه بر این که وقت زیادی از شما می گیرد تا از آن ها با خبر شوید، می تواند بر مبنای اطلاعات نادرستی که از آن ها می گیرید، انگیزه های شما کاهش پیدا کرده و بر مبنای اطلاعاتی که لزوما صد در صد صحت ندارد، تصمیم های نادرستی بگیرید و انگیزه های تان کاهش پیدا کند.

 

6. به دنبال اطلاعات زیاد نباشید

از اطلاعات زیاد دوری کنید؛ چون لزوما اطلاعات زیاد خوب نیست. سعی نکنید در مورد تک تک دوستانی که کنار شما هستند، اطلاعاتی از درس خواندن و نحوه مطالعات شان داشته باشید. چون شما خودتان هستید و نحوه مطالعه آن فرد لزوما مناسب آن فرد است و نحوه مطالعه شما باید شکل دیگری داشته باشد و 180 درجه با آن فرد فرق کند.

 

مشکلی که من معمولا می‌بینم این است که فرد در کلاس شرکت می کند و سعی می کند اطلاعات دقیق مطالعاتی همه آن 50 – 40 نفری که در کلاس هستند، را بگیرد. نتیجه این می شود که اطلاعات زیادی کسب می کند که نمی تواند آن را مورد استفاده قرار دهد.

پس توصیه من به شما این است که از اطلاعات زیاد دوری کنید و سعی نکنید دور و بر خودتان را از اطلاعات زیاد، از کتاب های زیاد  و از سایت های مختلف پر کنید. چیزهایی که ممکن است هرکدام شان یک نظر و دیدگاه مختلف داشته باشند. چنین چیزی باعث می شود شما با اطلاعات زیادی روبه روشوید که ندانید کدام یک درست است و با شرایط شما هم‌خوانی دارد و کدام یک را باید کنار بگذارید.

 

7. شما ماشین نیستید!

وقتی که شما انتظار ماشینی از خودتان دارید و فکر می کنید شما یک ماشین مطالعه هستید، ماشینی که روزی 10 – 12 ساعت می تواند درس بخواند، این فرایند، فرایندی اشتباهی است. اگر شما تصور ماشینی از خود داشته باشید بعد از یکی دو هفته و نهایتا یک ماه مطالعه، انگیزه های شما به شدت کاهش پیدا خواهد کرد.

ممکن است روزی برسد که اصلا نتوانید مطالعه کنید و یا اصلا نیازی به مطالعه نداشته باشید؛ آن را کنار بگذارید. افسانه هایی که می گویند افراد موفق روزی 10، 12 و 15 ساعت در روز درس خوانده اند، فقط افسانه است. فقط یک ماشین می تواند روزی 15 ساعت درس بخواند.

انسان علاوه بر قوه منطق، قوه احساس هم دارد. در درس خواندن تان، در زمانی که برای آزمون تحصیلات تکمیلی مطالعه می کنید، سعی کنید همان اندازه که به قوه منطق می پردازید، قوه احساس تان را نیز درگیر کنید. به عنوان مثال با مطالعه غیردرسی، متون مذهبی، شعر، شنیدن موسیقی و ... . همان اندازه که می تواند قوه منطق فعال می شود، قوه احساسات شما نیز فعال خواهد شد. شما ماشین نیستید و نمی توانید به صورت مداوم روزی 12 ساعت درس بخوانید. این اشتباه است.

سعی کنید نوسانی درس بخوانید. اگر روزی درس نخواندید اشکال ندارد و خودتان را مقصر جلوه ندهید. به جای سرزنش، شرایط فردا را درست کنید.

 

8. پشتکار

من همیشه در کلاس ها عنوان می کنم که انسان های موفق کسانی بوده اند که پشتکار زیاد داشته اند. این افراد پشتکارشان بیشتر از هوش شان برجسته بوده است. جمله ای به انیشتین منتسب است ـ البته این که این را واقعا خود وی گفته باشد چقدر صحت دارد، من مطمئن نیستم ـ انیشتین می گوید انسان های موفق، اگر 100 درصد موفقیت دارند، 90 درصد به خاطر پشتکار و 10 درصد به خاطر قریحه ذاتی شان است.

همیشه به خاطر داشته باشید، همیشه انسان هایی را که به عنوان آدم موفق در ذهن دارید، بارها و بارها دچار شکست شده اند. شکست در هرکاری طبیعی است. یاد نگرفتن هم یک چیز کاملا طبیعی است. وجود یک سوال سخت در برای شما نیز کاملا طبیعی است. این را بدانید که اگر سوالی سخت است، این فقط برای شما دشوار نیست، ممکن برای طیف زیادی از رقبای شما نیز سخت باشد.

پس پشتکار داشته باشید و سعی کنید مشکلات را برطرف کنید. سعی کنید مشکلات تان را کمتر کنید. پشتکار زیاد می تواند به شدت در ایجاد  و حفظ انگیزه شما کمک کند.

باز هم تاکید می کنم حتما زندگی انسان های مرجع ـ کسانی که دو ست دارید شبیه آن ها باشید ـ را بخوانید. مطمئنا در برهه های زیادی از زندگی شان درچار شکست شده اند و عاملی که باعث شده از آن شکست به موفقیت برسند پشتکار و اعتماد به نفس بوده است.

 

9. ارزش، نه موفقیت

اگر شما درس می‌خوانید تا به موفقیت است، بدانید که اشتباه می کنید. انسان ها در زندگی نباید به دنبال موفقیت باشند. نه این که به دنبال موفقیت نباشد، نه؛ موفقیت مهم است، اما هدف نهایی نباید موفقیت باشد.

هدف نهایی باید ارزش آفرینی برای خود و جامعه باشد. انسان هایی که به دنبال موفقیت هستند و تنها موفقیت را می بینند، هیچ گاه صد درصد راضی نمی شوند و همیشه چالش دارند. همیشه با این سوال درگیر هستند که چرا من نمی توانم صد درصد موفق باشم؟

علت اش این است که اگر شما تمام هم و غم تان، موفقیت در زندگی باشد، حتما فردی وجود دارد که از شما موفق تر است. شما اگر به موفقیتی رسیدید، این برای شما ناچیز شمرده می شود و دوباره دغدغه های زندگی شما فوکوس پیدا می کند که به آن فرد موفق تر برسید. وقتی که شما به آن فرد موفق تر رسیدید، دوباره این دغدغه در شما ایجاد می شود که به فرد موفق تر دیگری برسید. ناخوداگاه می بینید زندگی شما چرخه ای شده برای این که به خودتان دغدغه بدهید و به خودتان استرس وارد کرده و احساس نارضایتی کنید.

خواستن موفقیتِ تنها، مثل فردی می ماند که با خوردن آب، تشنگی اش برطرف نمی شود؛ نه تنها تشنگی اش برطرف نمی شود که تشنه تر نیز می شود. این باعث می شود که زندگی به کام آن فرد خیلی خوشایند نباشد. چون از زندگی، فقط گذارن زندگی برای رسیدن به یک موفقیت بهتر را تجربه کرده است.

توصیه من این است که همیشه به دنبال ارزش آفرینی باشید. ارزش موضوعی دوجانبه است. یعنی اگر شما در فردی ایجاد ارزش کنید، ناخوداگاه همان اندازه که توانستید حس خوبی را با آن فرد انتقال دهید، آن فرد هم می تواند به همان اندازه حس خوب را به شما انتقال دهد. ارزش موضوع مهمی است و این را بدانید که هر وقت ارزشی برای فرد یا جامعه ایجاد کردید، به همان اندازه آن فرد یا جامعه دارد برای شما ایجاد ارزش می کند و شما چیزی را از دست نداده اید.

 

ارزش چه مفهومی دارد؟

ارزش یعنی سعی کنید در زندگی و در دوران مطالعاتی تان کاری را انجام دهید که لزوما منتفع نشوید؛ یعنی این که سود مادی نداشته باشد. بعضی وقت ها لازم است انسان به دوست خود کمک کند و موضوعی را به او یاد دهد. سعی کند به دیگران مشاوره دهد. سعی کند اشکالات شان را گوشزد کند. در این حال نه تنها شما دارید آن افراد را به موقعیت درست می رسانید، که در خودتان هم ارزش ایجاد خواهد شد.

فلاسفه گفته اند یکی از راه هایی که شما می توانید در زندگی شاد بمانید این است که روزانه کاری کنید که از آن کار احساس نفع مادی نداشته باشید. این یعنی ارزش!

پس موفقیت خوب است، اما این که به دنبال موفقیت صرف باشید، باعث می شود همیشه در زندگی دچار تلاطم شوید.

 

10. معلم باشید

معلم بودن یعنی این که وقتی شما دارید برای آزمون های تحصیلات تکمیلی مطالعه می کنید، به دیگران هم یاد بدهید. موقعی که شما به فردی موضوعی را یاد می دهید، ناخوداگاه باعث می شود که آن موضوع برای خودتان بهتر جا بیافتد و بهتر یاد بگیرید.

وقتی دوستی از شما سوال می پرسد، ممکن است وقت شما را بگیرد، اما مطمئن باشد این وقتی که صرف کرده اید، باعث می شود موضوع جدیدتری را یاد گرفته و یا همان موضوع را بهتر یاد بگیرید. اگر در آن موضوع نقاط ضعفی داشته اید، برطرف خواهند شد و آن مطلب به زیبایی در ذهن شما جا می گیرد.

من همیشه در کلاس هایم به بچه ها می گویم برای یادگیری و حفظ کلمات زبان سعی کنید به دیگران نیز آموزش دهید. اگر کلمه جدیدی یاد گرفتید به هم‌گروهی‌های‌ خود بگویید. با هم دو گروه شوید، شبکه تشکیل دهید و سعی کنید مباحث را برای هم توضیح دهید. این باعث می شود موضوع بهتر در ذهن شما بماند.

 

11. معجزه منحنی نرمال را فراموش نکنید

منحنی نرمال یکی از پرکاربردترین منحنی ها در علوم اجتماعی و مدیریت است. این منحی می گوید طیف زیادی از افراد جامعه ـ معمولا بین 60 تا 70 درصد افراد ـ تقریبا حول و هوش یک مقدار هستند و تفاوت زیادی ندارند. 10 تا 15 درصد افراد خیلی بهترند و 10 تا 15 درصد هم کسانی هستند که شرایط شان بدتر است.

به عبارت دیگر در یک کلاس تقریبا 70 درصد افراد شرایط مشابه هم دارند. در جلسه کنکور نیز همین مقدار از شرکت کننده ها، شرایط مشابهی دارند.

 

این موضوع چه کمکی به شما می کند؟

اگر سر جلسه دیدی سوالی خیلی سخت است، می توانید در ذهن تان به منحنی نرمال رجوع کنید. این به شما می گوید که اگر این سوال سخت است، فقط برای شما سخت نیست و برای یک طیف 70 تا 80 درصدی سوال سخت است.

انسان ها علارغم تفاوت هایی که سعی می کنند با هم داشته باشند ـ که خیلی از آن ها تصنعی است ـ شباهت های زیادی هم با هم دیگر دارند. اگر دچار مشکل شدید و یک موضوع درسی برای شما خیلی سخت یا چالش برانگیز بود، حتما سعی کنید به این فکر کنید که این  تنها شما نیستید که دچار این مشکل شده اید. این باعث می شود که انگیزه شما در جلسه آزمون کاهش پیدا نکرده و دچار استرس نشوید.

 

12. خود را مقصر جلوه ندهید

انسان ها معمولا دوست دارند در بعضی مسائل ـ البته نظرات متفاوت است، اما مطالعات روانشناسی این نکته را نشان داده است ـ خودشان را مقصر جلوه دهند. این خوب نیست. مطمئن باشید اگر شما دارید فقط خودتان را مقصر می دانید، این به شدت انگیزه شما را کاهش می دهد. خیلی وقت ها مشکل از شما نیست و شرایط نامناسب جامعه علت آن بوده است. اگر قرار است در مورد مقصرین نظر دهید، نه این گونه باشد که همه تقصیر را گردن شرایط محیطی بیاندازد و نه این که صد درصد تقصیر را گردن خودتان بیاندازد.

بعضی از افراد از این که خود را مقصر جلوه دهند لذت می برند. هرجا فکر کردید که دارید خودتان را مقصر می دانید مطمئن باشید که دارید اشتباه می کنید. شما انسان هستید و انسان واقعا باید خطا کند و دچار شکست شود. پس به این فکر کنید که تنها شما نیستید که این شرایط را دارید.

پس در این مواقع شما می توانید بهتر تصمیم بگیرید، منطقی تر عمل کنید و بیشتر از زندگی تان لذت ببرید.

.

 

 

منبع :دانشجو آنلاین (اینجا)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.